سالي كه گذشت؛ و هنرمنداني كه از جمع زمينيان جدا شدند
"... نه، ميدانم همهاش بهانه است، او جان مرا ميخواهد؛ عشق و شفقت هم بهانه است، او حضور مرا ميخواهد؛ حضور كامل مرا ميخواهد. صداي آب رودخانه، سبزي درختان، لطف بهار هم بهانه است؛ او حضور مداوم مرا ميخواهد؛ ترانه و تصوير همهاش بهانه است، تا جان مرا تا قطره آخر بمكد و بيخويشي در رگهايم جاري كند."
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گمان كرديم كه ديگر تمام شد؛ سال 85 هم با همهي تلخ كاميهايي كه در غم مرگ هنرمندان از دسترفته داشتيم تمام شده است. گمان كرديم امسال چون سالهاي پيش اگرچه سال پرمرگ و تلخي در هنر بوده، اما پروندهي مرگش در حال بسته شدن است كه يكباره خبر مرگ رسول ملاقليپور شوك ديگري وارد كرد و همه را در حيرت تقدير مرگ نشاند.
سال 85 با مخابرهي خبر درگذشت پير مجسمههاي سنگي ايران آغاز شد و به هجرت صداي ماندگار خسرو شايگان در سينما رسيد.
خبر درگذشت استاد علياكبر صنعتي - پيشكسوت مجسمهسازي ايران – نخستين خبر هجرت سال بود. او 13 فروردين ماه در جان مجسمههايش دميد. اين استاد مجسمهساز و چهرهي ماندگار و افتخار فرهنگ و هنر ايراني، در آستانه 90 سالگي و در شرايطي كه بيش از يك سال بود كه به عارضه شديد مغزي دچار شده و توان حركتي و كلامي خود را از دست داده بود و شبانه روز تحت نظر پزشكان قرار داشت، درگذشت. صنعتي و آثارش را بخشي از روند تحول مجسمهسازي معاصر ايران ميدانند.
اما معمار پركاري كه وي را به واسطهي كارهايش، مارسل دوشان ايرانش ميخواندند، سيدهادي ميرميران، پس از گذران يك هفته بيهوشي، 30 فروردين در بيمارستاني در آلمان درگذشت. اين هنرمند معمار و شهرساز كه از 16 فروردينماه به آلمان سفر كرده بود تا از ناحيهي ستون فقرات مورد عمل جراحي قرار گيرد، در فرانكفورت درگذشت.
ميرميران مشاور مادر شهر بم - پس از زلزله - بود، تا روزهاي آخر طرح توسعه بارگاه شاهچراغ روي ميز كارش پهن ميشد و بازسازي محوطه ارگ كريمخاني شيراز را در دست كار داشت. او 36 سال زندگي حرفهيي خود را پس از فراغت از تحصيل در دانشگاه تهران، براي تدريس معماري در دانشگاههاي علم و صنعت ايران، شيراز، همدان و تهران و طراحي و اجراي پروژههاي صنعتي و معماري صرف كرده بود و بهرغم سالها بيماري، محل زندگياش را در همان اتاق كارش انتخاب كرده و تا روزهاي آخر حياتش به مديرت اجرايي و طراحي معماري و شهرسازي مشغول بود.
ازجمله فعاليتهاي او، به ارايهي طرحهايي چون طراحي مجموعهي بهارستان واقع در ميدان بهارستان تهران، ساختمان كانون وكلاي دادگستري مركز، سركنسولگري ايران در فرانكفورت و نيز طرح احياي مجموعهي كريمخان ميتوان اشاره كرد. ميرميران آخرين نشان افتخارش را از دستان سيدمحمد خاتمي گرفته بود.
همين ماه گشتاسبي در ميان كتابهاي مستند جاودانه شد.
منيژه گشتاسبي با تخلص بهاره، طراح و سرپرست كتابخانه سينمايي مركز گسترش سينماي مستند و تجربي بود و فروردين ماه امسال با تصادفي به كما رفت و در بيمارستان رسالت تهران درگذشت.
او كه يكي از بانوان شعر و ادب ايران بود، با آثاري ماندگار در نشريات و با كتابهايي چون "زنان هميشه" كه گزيدهاي از پنجاه سال شعر و ادب معاصر ايران است به هميشه پيوست. گشتاسبي در اعتلاي پنجاه كتابخانهي سينمايي در شهرستانهاي كشور همواره تلاش چشمگيري داشته است.
حسين كسبيان، هنرمند پيشكسوت تئاتر، سينما و تلويزيون هم در آستانه 73 سالگي بهخاطر بيماري نسبتا طولانياش نيمهي ارديبهشتماه در گذشت. او فعاليتهاي تئاتري و ادبي خود را از سال 1331 آغاز كرده بود و يك سال بعد از آن وارد هنرستان هنرپيشگي شد. سال 1337 با عنوان رييس دبيرخانهي موزهها و وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد و دو سال بعد كه گروه تئاتر هنر ملي به سرپرستي عباس جوانمرد تاسيس شد جزو هيات مديرهي آن گروه بود.
كسبيان اولين كار جدي خود را در سال 1332 با عنوان "پنجه" در دانشكده ادبيات اجرا كرد و پس از آن درنمايش «هياهوي بسيار براي هيچ" به كارگرداني مصطفي اسكويي بهعنوان نقش اول بههمراه عزتالله انتظامي ايفاي نقش كرد.
اين هنرمند تا بعد از انقلاب اسلامي همچنان مدير گروه هنر ملي بود و به فعاليتهاي تئاتري خود ادامه ميداد، اما در كنار آن در چند فيلم و سريال نيز حضور داشت. از جمله ميتوان به اولين فيلم او با عنوان تجاوز در سال 1339 اشاره كرد. در سال 1347 نيز در سريال "سمك عيار" بازي و در سال 1344 گروه تئاتر "25 شهريور" را تاسيس كرد. عباس جوانمرد، عزتالله انتظامي، علي نصيريان و ... نيز عضو اين گروه بودند و به همراه گروه ديگري كه داوود رشيدي، محمدعلي جعفري، علي نصيريان و ... در آن حضور داشتند، هر كدام يك ماه برنامه اجرا ميكردند. كسبيان تا سال 1360 به فعاليت تئاترياش ادامه داد و تئاتر "الموت" آخرين بازياش بود.
در همين روزهاي دومين ماه بهار، كماي هشتماههي پوپك گلدره تمام شد.
او كه در پي سانحه تصادف رانندگي به اغما رفته بود، در سن 34 سالگي درگذشت.
اين بازيگر سينما و تلويزيون كه در فيلمهايي چون موج مرده، دنياي شيرين دريا، سيندرلا، آخر بازي، مرواريد سرخ به ايفاي نقش پرداخته است، آخرين بازي نيمهكارشهاش در سريال نرگس در ذهن مردم ايران ماندگار شد.
با پايان فصل بهار حسين معتمدي، عكاس با سابقهي ورزشي شكار لحظه شد.
او عكاس باسابقهي مجلهي دنياي ورزش و كارمند روزنامه اطلاعات بود كه سرانجام پس از سالها دست و پنجه نرم كردن با بيماري MS و سرطان كبد، دارفاني را وداع گفت. او سالها شكارچي لحظهها بود و بسياري از قهرمانان با عكاسهاي او چهره شدند.
بيستوششم تيرماه نيز سودابه اسكويي به پدر و مادرهنرمندش پيوست.
اين هنرمند تئاتر كه به بيماري سرطان استخوان مبتلا بود، در سن 56 سالگي و در حالي كه خانواده او به ملاقاتش رفته بودند، درگذشت.
اسكويي از كودكي بازيگري تئاتر را آموخت و در نمايشهاي بسياري از جمله "خانه برنارد آلبا"، "در اعماق" و ... به ايفاي نقش پرداخت. پس از آن، همكاري خود را با گروه تئاتر "پياده" آغاز كرد و نمايشهاي بسياري را اجرا كرد. او بعدها به روسيه رفت و در آنجا دكتراي تئاتر گرفت و پنج سال پيش به ايران بازگشت. اسكويي بعد از بازگشت به ايران، هرگز فرصتي براي اجراي نمايش پيدا نكرد و از حدود يك سال پيش دچار بيماري سرطان استخوان شد.
جعفر بزرگي، بازيگر سينما، تلويزيون و تئاتر، در سن 90 سالگي، پنجم مرداد دارفاني را وداع گفت.
بزرگي از قديميترين بازيگران تئاتر، سينما و تلويزيون ايران بود. اين هنرمند، صداي دلنشيني هم داشت، از سال 1318 تا 1327 روزهاي جمعه، نيم ساعت در راديو خوانندگي ميكرد كه آهنگ معروف و به يادماندني «مرغ سحر» يكي از آنهاست. او مجري تلويزيون هم بوده است. برنامه موفق و پربيننده، "سالمندان"، يكي از كارهاي زيباي او بود.
سگ كشي، شور عشق، درخت گلابي، سفر شبانه ماه و خورشيد، خسوف، ديگه چه خبر، مدرسه پيرمردها، افسانه آه، بچههاي طلاق، از جمله فيلمهايي بود كه آن زندهياد در آنها يازي كرد.
حميد رخشاني - تهيهكننده و كارگردان سينما 21 همين ماه در تهران، پرواز را بهخاطر سپرد.
او متولد سال 1335 تهران، فرزند رضا رخشاني - بازيگر پيشكسوت تئاتر و سينما - و فارغ التحصيل مدرسهي علوم بانكي ايران بود كه فعاليت سينمايي خود را با فيلم كوتاه در سال 1354 و از سال 1364 ساخت فيلم بلند را آغاز كرد.
رخشاني ساخت فيلمهاي "راه دوم"، "شب بيستونهم"، "پرواز را بهخاطر بسپار"، "اعادهي امنيت" و "مونس" را در كارنامهاش ثبت كرده است. او همچنين مدير مجله "ديلماج" و موسسهي كارگاه آفرينشهاي هنري "رخش" بود.
با پايان تابستان هم بانوي تصويرگر نامي ايران به كودكيهايش پيوست.
ژانت ميخاييلي، تصويرگر 71 سالهي كتاب كودك و نوجوان، به خاطر ابتلا به قانقاريا درگذشت.
او بيش از 30 سال كتابهاي كودك و نوجوان را تصويرگري كرد؛ او طراحي مجلات "رشد" از سالهاي47 تا 74 و كتابهاي درسي و پيكهاي نوروزي را بهعهده داشته است.
"سه قدم دورتر از مادر"، "صد دانه ياقوت"، "زيباتر از بهار"، "صداي ساز ميآيد" و "جشن جوانهها" ازجمله كتابهايي بهشمار ميروند كه ميخاييلي تصويرگري كرده است. وي همچنين بهعنوان تصويرگر منتخب دوسالانهي تصويرگري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي شد و نامزد سالجاري جايزهي معتبر ادبي آستريد ليندگرن در سوئد بود.
همين ماه، عباس سرمدي - نويسنده، شاعر و پژوهشگر هنرهاي سنتي – در سن 67 سالگي و بر اثر سكته مغزي درگذشت.
او متولد سال 1318 گلپايگان است و از شاخصترين آثارش به "دانشنامهي بزرگ هنرمندان ايران و جهان اسلام" ميتوان اشاره كرد. كتاب "رسام عربزاده؛ بدايعنگار فرش ايران" هم از ديگر نوشتههايش است.
وي چند مجموعهي شعر از جمله "شورستان" و "شعر اصفهان و گلپايگان"، چند نمايشنامه از جمله "غمنامهي فرود" و "تهمينه، نوشدارو پس از خنجر" را هم از خود برجاي گذاشته است.
سرمدي همچنين چند داستان شاهنامه را شامل "سياوش"، "زال و رودابه" و "هنگامهي كوه هماوند" به نثر بازنويسي كرده كه ازسوي انجمن خوشنويسان ايران بهچاپ رسيده است.
پاييز سال 85 خبر درگذشت مدير موزهي سينما اهالي اين حرفه و هنر را در بهت فرو برد.
مهندس مهدي سليمي، مديرعامل موزه سينما و قائم مقام معاونت اداري و مالي سازمان صدا و سيما، بر اثر ايست قلبي 26 مهرماه درگذشت.
سليمي با بيش از 27 سال فعاليت در مديريت فرهنگي كشور، در سابقهي مديريتياش بهعنوان قائم مقام مركز آموزش فيلمسازي، قائم مقام معاونت امور سينمايي، عضو هيات امنا و از بنيانگذاران موسسهي سينما شهر، 19 دوره عضويت شوراي سياستگذاري جشنواره فيلم فجر و مديرعامل موسسه توسعه سياحتي كيش، ثبت شده بود.
وي طي سالهاي اخير مديرعامل موزه سينما و همچنين طي چند ماه گذشته بهعنوان قائم مقام معاونت اداري و مالي سازمان صدا و سيما مشغول بهكار بود.
چهار روز بعد خبر درگذشت نرسي گرگيا، بازيگر سينما و تلويزيون ايران، در سن 68 سالگي بر اثر عارضه قلبي مخابره شد.
اين بازيگر فقيد در سال 1341 و بازي در فيلم "زمين تلخ" وارد سينما شد و با حضور در فيلمهايي همچون "ببر كوهستان"، "عشق هرگز"، "الماس 33" ،" كشتي نوح" و "شب فرشتگان" از بازيگران پركار سينما در قبل انقلاب اسلامي محسوب ميشود. وي در بعد از انقلاب با فيلم "تيغ و ابريشم" فعاليت خود را بار ديگر آغاز و تا فيلم اخيرش "آتش بس" بهطور مستمر در سينما حضور داشت. فيلمهاي سينمايي "تشكيلات"، "سرب"، "اعاده امنيت"، "افعي"، "گريز"، "بندر مه آلود"، "تبعيديها"،"گالان"، "چاوش"، "پرستار شب"، "هي جو"، "دندان مار"،"چاوش"، "آنها هيچكس را دوست ندارند"، "آشيانه مهر"، "پادرزهر"، "حامي"، "دشمن"، "گارد ويژه"، "گريز از مرگ"، "قانون" و "مجروح جنگي" از جمله فيلمهايي هستند كه گرگيا در آنها، به ايفاي نقش پرداخته است.
آخرين حضور زندهياد "گرگيا" بازي در سريال "اگر عشق نبوده" است كه تصويربرداريش چندي قبل به پايان رسيد.